قبل از هر چیز عید سعید مبعث را به همه شما عزیزان تبریک عرض می کنم. مرا ببخشید!  می خواستم موضوعی را طرح کنم که سبک نوشتارم کمی از جدی بودن خارج شد!

برای امشب به دلیلی هوس تهیه غذایی کرده بودیم که اتفاقا نیاز به قارچ داشت! عصر گلپایگان بودیم که خانممان دستور خرید صادر فرمودند. حس ناسیونالیستیمان گل کرد و گفتیم چرا از شهر خودمان نخریم؟ از سنگ شیر شروع به توقف کردیم و تا آن سر خوانسار از ساندویچی تا پیتزافروشی و هر چه مغازه معتبر!! و حتی عمده فروشی بود را سوال کردیم اما مگر پیدا می شد؟ انگار به قول قدیمیها تخم قارچ را ملخ خورده بود!! خدا بیامرزد رفتگان همکار شوراییمان آقای خامه را که سر راهمان سبز شد و ما را به یک واحد صنفی معرفی کرد و ما بالاخره موفق به تهیه این کالای نایاب شدیم!

در حین جستجو داشتم برای خودم دلایل کمیاب شدن این ماده غذایی ارزشمند را تحلیل می کردم که به طور اتفاقی حدس و گمانهایی به ذهنم خطور کرد.

 

الف: گمانهای ملی و بین المللی

گمان1: وضعیت صادرات قارچ خیلی خوب شده، بنابراین تولیدکننده ها قارچ را به اقصی نقاط دنیا صادر می کنند.

چاره: دولت قارچ وارد کند!

گمان2: کشت قارچ کاهش پیدا کرده است.

چاره: مردم در هفته درختکاری، نهالهای قارچ بیشتری بکارند!!!

گمان3: با توجه به سهمیه بندی بنزین ، تولید قارچ به صرفه نیست!

چاره: در تولید قارچ از بنزین یارانه ای استفاده شود و یا فرایند گازوئیلی شود!

گمان4: خوردن قارچ برای سلامتی خطرناک است.

چاره: اقشار متوسط به پایین، اکیدا از خوردن قارچ خودداری کنند.

 

گمانهای منطقه ای:

گمان1: ما خوانساریها اصلا قارچ را تحویل نمی گیریم – به عبارتی آدم حسابش نمی کنیم.

چاره: لزومی ندارد که واحدهای محترم صنفی به ویژه ساندویچی ها، پیتزایی ها و سوپریهای معتبر شهرمان کالایی بیاورند که خریدار ندارد.

گمان2:  ما خوانساریها آنقدر قارچ خور هستیم که همین عامل موجب قحطی قارچ شده باشد.

چاره: دولت محترم باید وارد عمل شده و مثل شیر، قارچ را هم یارانه ای کند تا از این پس باوجود تشکیل صفهای طولانی، لااقل تمامی اقشار همیشه در صحنه (به ویژه مشتریهای ویژه!) بتوانند حداقل یک بسته کوچک قارچ دریافت و نوش جان نمایند.

گمان3: به احتمال قریب به یقین این گردشگرهای اصفهانی و غیره که امروز به وفور یافت می شدند (به طوری که ضمن اینکه راه ورودی خیابان سرچشمه مسدود بود دوطرف خیابان امام از فلکه دوم تا کلی پایین تر را هم پارک کرده بودند) تمامی قارچهای موجود در خوانسار را غارت کرده اند. بنابراین علیرغم اینکه برخی از عزیزان بارها به خطرات ورود گردشگر به شهر اشاره می کردند و من اصلا قبول نداشتم، امروز به چشم خودم دیدم و باورم شد که صنعت گردشگری جز ضرر و زیان هیچ چیزی عاید شهرمان نمی کند.

چاره: ارئه طرحی دو فوریتی در صحن علنی شورا جهت جلوگیری از وجود اجانب به شهر!

گمان 4:  ما خوانساریها برای همسایه احترام خاصی قایل هستیم. اگر همه چیز را ما در شهرمان بیاوریم پس کسبه محترم شهرهای مجاورمان به ویزه گلپایگان از کجا ارتزاق کنند. می فرمایید نه؟ همین فردا صبح تشریف ببرید گلپایگان و یک چرخ کوتاه داخل بازار بزنید. چند تا خوانساری می بینید؟!!

چاره: چاره ای نداریم!! همین که گفتم!!!

 

 

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در جمعه نوزدهم مرداد ۱۳۸۶ |